ترنم مرادی کیاترنم مرادی کیا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 11 روز سن داره
ترمه مرادی کیاترمه مرادی کیا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

ترنم بهاری. ترمه زندگانی

خوش اومدی آبجی قشنگم

بالاخره روز موعود فرا رسید🎁 و فرشته کوچولوی خونمون، ترمه خواهر دوست داشتنی و نازت روز پنجم مرداد ماه سال 96 پا به این دنیا گذاشت یه جوجه کوچولو🐤  روزای اول خیلی هیجان انگیز بود یه کوچولوی آروم و خوشگل که تو رو ذوق زده می کرد تا جایی که یک لحظه غفلت از شما تا موچ دست و پای این بچه تو دهنت بود و زیر زیرکی گازش می گرفتی😁 البته طبیعیه این موضوع خودت فقط 4 سال و هشت ماهت بود و مهد توجه خونه بودی. به مرور قبول عضو جدید خانه برای هممون عادی شد. ترمه دیگه شد همه زندگی تو و کلی با دیدنش انرژی می گرفتی تو اون دوران تموم آرزوت این بود که خیلی زود بزرگ بشه و بتونه با شما بازی کنه 😍 عکس العمل های ترمه هم نسبت به تو خوب بود و این ...
9 فروردين 1399

مهد کودک

سلام سلام ستاره دختر خوب مامان همچین دخملی کی داره😘 وای وای ببخشید عزیزم از تاخیر 3 ساله مامان 🙏  عوضش کلی اتفاق تو این سه سال افتاده که یکی یکی برات می گم شاید توجیهی باشه برای کم کاری مامانی تو این مدت مهمترینش اومدن یه فرشته کوچولو به زندگیمون بود که تو رو حسابی مشغول و مسیر زندگیمون رو کلی عوض کرد هورررررررا 😍 جیگر مامان دوران سخت بارداری از همون روزای اولش برای من طاقت فرسا بود و مجبور شدم مرخصی بگیرم و پیش شما بمونم همین اتفاق باعث شد روش زندگیمون کلی تغییر کنه: خاله ملیحه رفت پیش مامان مریم و من هم موندم پیش شما عشق و زندگی، اتفاقی که مدت ها بود در انتظارش بدم تا دلتنگی های تو رو کم کنم ( به آرزوت ...
9 فروردين 1399

سفر به کیش 95

سلام دخمل مامانی خیلی وقت بود که تو وبلاگت یادگاری ننوشته بودم دلم تنگ شده بود. دغدغه این روزای مامان بی تابی شما برای نبود مامانی است هر چی بزرگتر می شی فکر می کنم خلا نبود مامان رو بیشتر حس می کنی امیدوارم بتونم یه روزی شرایط سخت این روزها رو تغییر بدم تا بیشتر کنار هم باشیم عزیز دلم. بگذریم..... دوباره رفتیم کیش اما با کلی تغییر هم شما بزرگتر و همراه تر شده بودی و هم هتل و بقیه چیزا خوب و عالی بود. روز  17 آبان ( خانوادگی  ) رفتیم کیش هوای عالی و هتل خوب و دختر همراه و بابای مهربون و پاساژ دم دست و ساحل آروم و موسیقی های خوب و دختر رقاص بالای سن و دوباره رقص و دوست رقاص و آبتنی با دوست و کلی خوش گذرونی که خدا رو شکر ختم ...
2 آذر 1395

اولین کنسرت گروه کوک

سلام نفس مامانی تقریبا سه ترم هست که با دنیای بزرگ و زیبای موسیقی آشنا شدی و علاقه مند. خاله نادیا زحمتای زیادی برای آموزش شما می کشه و تا حالا به طور حرفه ای 5 یا 6 تا آهنگ رو یاد گرفتی و با ساز بلز می زنی.  آموزشگاه کوک روز جمعه 31 اردیبهشت 95 اولین کنسرت غیر حرفه ای نو آموزاشون رو تو سالن وزارت ارشاد کرج برگزار کرد و شما ها  لباس های با مزه و زیبای فرمتون رو پوشیدید و برای اجرای سه تا آهنگ " من کودک باهوشم" " ترن قشنگ" و " دینگ دینگ دنگ" آماده شده بودید..... و امممممما دخمل قشنگم که تغییرات رفتاری زیادی بعد از رفتن به مهد برات پیش اومده بود عجیب به من وابسته شد بودی و یک لحظه از من دور نمیشدی ...
3 خرداد 1395

یه خرید خاطره انگیز

سلام به دختر گلم می خوام چیزیی و برات به یادگاری بزارم که برای خودم خیلی باارزش بود. دیروز که روز آخر نمایشگاه کتاب بود و من به طور اتفاقی رفتم نمایشگاه و با خاله نسیم تو غرفه های کودک و نوجوان با هیجان برای شما دختر گلم دنبال کتاب های آموزنده و متناسب با سنت می گشتم چشمم به غرفه ای افتاد که حدود 11 یا 12 سال پیش باهاشون فعالیت می کردم  و کارهای تصویر سازیشون رو تو سه تا پروژه انجام دادم انقدر خوشحال شدم که به اختیار خودم رو معرفی کردم و خواستار خرید Cd ها شدم اونها هم گلچین همشو بهم دادن و شماره تماسم رو برای ادامه فعالیت گرفتن یعنی از این بهتر نمی شد. عصر وقتی کتابهای خریداری شده رو بهت دادم این cd رو هم نشونت دادم که مامان درستش ک...
26 ارديبهشت 1395

بهار 95

هوای خوب. گل های رنگی . چمن زار سبز و یه دختر شاد و پرانرژی دیگه چی می خوای از خدا ی خوب و مهربون   ...
22 ارديبهشت 1395

نفس مامان و بابا

یار کوچولوی مامان ، مهربون ترین دختر دنیا، همزبون شیرین زبون من ، دختر باوفا و تن نازم به قدری دوستت دارم که قابل وصف نیست تو شیرین ترین مخلوق خدایی . تو زیباترین اتفاق زندگی مامان و بابایی . هر روز که می گذره گرمای وجودت شیرین زبانی هایت و خنده های دلنشینت من و بابا و به زندگی امیدوارتر می کنه. ترنمم دختر ملوس مامان ذره ای خستگی و ناراحتی تو از این روزگار وجود من رو زار و نزار می کنه امید دارم همیشه بخندی به این روزگار . مامان و بابا برایت بهترین ها رو آرزو دارن بخند دخترم بخند از اعماق وجودت که سلامتی و روزهای بهتر تو آرزوی ماست        ...
22 ارديبهشت 1395

روزهای شاد در جشنواره بدون زباله

سلام دختر طلایی مامان چند روزی اداره مامان جشن داشتند​ برای بچه ها  از 3 تا 8 بهمن مامان هم باید تو این جشن به عنوان یکی از برگزار کننده ها شرکت می کرد اسمش هم جشنواره روز بدون زباله بود خاله سارا می آمد و کلی بچه از مدرسه هم برای دیدن جشن اومده بودند شما هم 4 روز همراه مامان اونجا بودی و کلی بهت خوش گذشت برای اولین بار خاله سارا رو از نزدیک دیدی البته با یه عروسک دیگه به اسم مویز که برای دیدنش بی تابی می کردی کلی بچه دور و برت بود که با چند تاییشون دوست شدی به مامان و خاله نسیم تو دادن جایزه ها به بچه ها کمک می کردی با امیر سام، علی و خورشید کلی بازی کردی البته علی و خورشید چند سالی از شما بزرگتر بودند. با خاله سارا حسابی همراهی ...
11 بهمن 1394