خاطرات ده ماهگی
دختر نازم تو ده ماهگی سرتو خم می کنی و یا پشت چیزی قایم می شی و بیرون می یای و دالی می کنی به کمک وسایل خونه بلند می شی و می ایستی دست زدنو یاد گرفتی اوایل دستات به هم جاخالی می داد ولی زود بلد شدی کنترلش کنیسرسری میکنی و همه چیز خونه رو بررسی می کنی. ماست خور قهاری هستی گاهی به بهونه ماست بهت غذا می دیماواسط این ماه به کمک مبل و کمد و کابینت تمام خونه رو می گردی برای یکی دو ثانیه بدون اینکه به جایی تکیه کنی می ایستی خودت خوشحال می شی و دست می زنی و تالاپی می افتی زمینخیلی تاتی کردنو دوست داری. ترنم خانم رقاص حرفه ای شدی با گفتن حتی یه نانای نانای خودتو تکون می دی گاهی دستاتو بالا می یاری و می چرخونیکلماتی مثل نه نه، بابا، مامان، اِده ( بده )رو می گی وقتی چیزیو نمی خوای سرتو تند تند تکون می دی الو کردن رو بلد شدی کنترل تلویزیون یا اسباب بازی هاتو می گیری دم گوشت و اَ اَ می کنی
ترنم خانم از الان عاشق یه سقفی یه جای تنگ و تاریک و پیدا می کنی زیر اون با دستات بازی می کنی بشکن می زنی ( البته ادای بشکن زدنو در می یاری ). پشت پرده میشینی جالبه که پاهات از زیر پرده بیرونه. برای سرگرم کردنت یه پارچه می ندازیم روی سرت تا اون زیر سرگرم شی