خاطرات هشت و نه ماهگی
تو ماه هشت اتفاقات زیادی افتاد سرعت چهار دست و پا رفتنت زیاد شده و دقیقتر حرکت می کنی. پرت کردن رو یاد گرفتی. توپاتو می گیری و پرت می کنی همه چیزو لمس می کنی، مقایسه میکنی و یه راست تو دهنت می کنیبه کمک میز صندلی و کمد بلند می شی می ایستی بعد خم می شی و اسباب بازی هاتو از رو زمین بر می داری. عادت کردی با هر دو دستت شکلات، توپ یا هر چیزی که بتونی حملش کنی و بگیری و ماهرانه چهار دست و پا بری . ترنم خانم همش در حال کشف دنیای اطرافت هستی و دقیق و با تمرکز همه چیزو بررسی می کنی. علاقه شدیدی به تختت داری و کلی خودتو با اسباب بازیهات سرگرم می کنی.
تو این ماه متاسفانه اسهال سختی شدی و برای چهار روز تو بیمارستان کسری بستری بودی روزهای سختی بود اما به سلامتی گذشت و دوباره برگشتیم خونمون.
دختر نازم تو نه ماهگی دالی کردنو کامل بلد شدی خودت دستاتو می گرفتی جلوی صورتت و دالی می کردی. بای بای کردن، دست زدن رو به سبک خودت انجام می دادی. موهای ابریشمیت بلند شده می تونم با گل سر ببندمش وقتی روی زانوهات می نشینی خودتو بالا و پایین می بری . اسباب بازیهات که زیر کمد یا کابینت می افتند خم می شی ولی نمی تونی برشون داری.خانم خانما وقتی از چیزی ناراحت هستی عکس العمل نشون میدی کلا شناخت روحیت از اطراف داره بیشتر می شه. شیطون خانم جست و خیزت زیاد شده دیگه مثل قبل گردو قلمبه نیستی عوضش قد کشیدی و بلند شدی قربون دست و پای خوشگلت برم
ترنم خانم 26 شهریور ( اواخر نه ماهگی ) برای اولین بار با همکارای مامان و بابا رفتیم مسافرت اونم کجا کیییییییییییییش به شما که خیلی خوش گذشت همش ددر بودی و وقتی می رسیدیم هتل روی تخت کلی قلت می خوردی و بازی می کردی تا لالا کنی کلی دوست پیدا کردی و با همه بچه ها ارتباط برقرار می کردی اسم یکی از دوستات دنیا بود . ترنمم روز آخر تو رستوران هتل با هم عکس انداختید.